چکیده
چکیده
تعامل هنر عکاسی با مردم و جامعه بر کسی پوشیده نیست؛ عکاسی در بیشتر مواقع پذیرای کارکردهای اجتماعی بوده است. با توجه به اینکه عکس به صورت کلی می تواند یک پیام باشد؛ می تواند در زمینه های گوناگون برای اهدافی که مدنظر پیامرسان است مورداستفاده قرار گیرد. پیامرسان یا همان منبع ارسال مانند روزنامه، تلویزیون و مجله به عنوان یکی از مراکز فرهنگ نقش کلیدی را در دریافت و خوانش مخاطبان بر عهده دارد. که کمتر مورد توجه و بررسی قرار گرفته است. با بیان این موارد پژوهنده فرض را بر این می گذارد که عکس ها بنابر زمینهای که در آن قرار می گیرند کارکردهای مختلفی خواهند داشت و طبق اهداف پیامرسان جهتدهی می شوند. به همان نسبت، دریافت و خوانش آنها نیز دستخوش تغییر خواهد شد. اهداف پژوهنده برای روشن شدن این فرضیات، دستیابی به نحوه کارکرد عکس در بسترهای گوناگون و دریافت های متفاوت مخاطبان آن می باشد؛ تا با شناخت موارد ذکرشده به آگاهی عمیقی نسبت به کارکردهای عکس برسیم. روش پژوهش از نوع کیفی و مطالعه موردی بوده است. طبق اهداف تحقیق، در فصل سه به کارکرد عکس در زمینه های مختلف پرداخته شده است. و به تأثیرات آنها خصوصا زمینه تبلیغاتی اشاره شد. در فصل چهار، به توضیح ارتباط و رسانه های ارتباطی اختصاص داده شد. و به نقشی که تبلیغات در جهتدهی افکار عمومی دارند؛ پرداخته شده است. همچنین در فصل پنج، با تطبیق نظریه دریافت استیوارت هال بر روی چند نمونه از عکسها به این نتایج دست یافتهام: که عکس ها بنابر زمینه قرارگیریشان، کارکرد و خصوصیات متفاوتی را از خود نشان می دهند. ولی مخاطب نیز برطبق سابقه فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و غیره، دریافت های گوناگونی را خواهد داشت.
فصلها
فصل اول: کلیات تحقیق
فصل دوم: شرح واژگان کلیدی و اصطلاحات مهم
فصل سوم: کارکرد و نقش زمینه در عکاسی
فصل چهارم: ارتباط دریافت و خوانش مخاطبان
فصل پنجم: نظریات استیوارت هال و تعمیم آموزههای وی به موردپژوهیهای تحقیق
مقدمه
کار پژوهشی در زمینه ی نظری عکاسی همیشه با کاستی هایی همراه بوده است. البته با توجه به کتاب ها و مقالاتی که در این چند سال اخیر وارد این عرصه شده است این مسئله رو به پیشرفت است. این کمبود منابع خصوصاً در حوزه ی بین رشته ای مانند مسائل فرهنگی و اجتماعیِ عکاسی بیشتر خود را نشان می دهد و گریبان گیر نگارنده در جمع آوری اطلاعات بوده است. زیرا مباحث مطالعات فرهنگی کمترین سطح را در پژوهش های عکاسی دارد. و در این موقعیت وقت زیادی را صرف شناسایی افرادی شده است که در این حوزه سرآمد بودند. و بعد از بررسی نظریات شان، به تطبیق آن ها در حوزه ی عکاسی پرداخته شد؛ تا قابلیت تعمیم این مباحث را در زمینه ی عکاسی جویا شوم. تا بالاخره آرای استیوارت هال را موردی مناسب از میان چند دریافتم. بی تردید افراد دیگری نیز هستند که نظریات شان در این حوزه کارآمد است و بستر مناسبی برای پژوهش هایی از این دست می باشد. ولی با توجه به این که دغدغه ی عمده ی نگارنده دریافت مخاطب و عوامل اثرگذار بر روی آن ها بود؛ این عنوان را برگزیدم.
بدون شک، پایاننامه ی حاضر مانند هر پژوهشی، شکل ایده آل و کامل از یک تحقیق نیست و نواقصی دارد بیش از هر چیز به توانایی بنده در مباحث پژوهشی باز می گردد. ولی با وجود همه ی این مسائل، موضوع این پایاننامه می تواند تا حدودی جهت پیش برد مباحث نظری عکاسی و حتی مطالعات فرهنگی کارآمد باشند.
مطالعات فرهنگی و اجتماعی را برگزیدم زیرا در بیشتر پژوهش های نظری عکاسی به مؤلفه های درونی عکس و مسائل فلسفی و زیبایی شناسیِ صرف پرداخته شده است. در صورتی که سهم مؤلفه های بیرونی چون خوانش مخاطب و نحوه ی دریافت شان، کمتر از خود عکس نیست با تحلیل و آگاهی از چنین مواردی می توان به شناخت عمیق تری نسبت به عکس و پیرامون آن دست یافت؛ و کاملاً منطقی و به دور از نظریه بافی های نا کارآمد، دست به بررسی و نقد زد. برای بهتر شدن این روند، در بدنه ی تحقیق و به صورت اختصاصی در فصل آخر، نمونه عکس هایی را به صورت مصداقی مورد بررسی قرار داده ام تا به شکلی شفاف یافته های نظری را با آنها مورد تطبیق قرار دهم.انتخاب شیوه ی تطبیقی نظریات هال با شش عکس انتخابی، به این جهت بوده است که نتایج پژوهش، شکلی کاربردی تر به خود بگیرد و فرآیند فهم شود.
