مصطفی رزاق‌کریمی از مستند صنعتی می‌گوید: پژوهش کنید بعد برای فیلم صنعتی فیلمنامه بنویسید

به گزارش صبا، مصطفی رزاق‌ کریمی در شهر تبریز به‌دنیا آمده و بیش از دو دهه در کشور اتریش زندگی کرده است. او بعد از پایان تحصیلاتش در رشته معماری، به سینما روی آورد و در این رشته به ادامه تحصیل پرداخت. رزاق‌کریمی از سال ۱۹۸۳(۱۳۶۲) ساختن مستندهای صنعتی را شروع کرده که نخستین مستندش را در ایران در سال ۷۲ ساخته است.

«بزرگراهی در دل خاک» فیلمی برای معرفی مترو است که همچنان از این فیلم برای معرفی این ساخته دست بشر استفاده می‌کنند. او همچنین در سال ۷۵ اولین فیلم بلند مستند سینمایی خود را با نام «یاد ‌و یادگار» و در ارتباط با ایران‌شناسی و تاریخچه شکل‌گیری ایران می‌سازد که به‌رغم تلاش سه‌ساله‌اش برای تولید آن، هنوز منتشر نشده است.

چه تعاریفی از فیلم صنعتی وجود دارد؟

در تعریف فیلم‌های مستند صنعتی نکته مهمی که باید به آن اشاره کرد این است که جنس کار فیلمساز، به این بستگی دارد که کارفرما دنبال چه چیزی است؛ رپرتاژ، فیلم روایتگر، مستندی که برای معرفی صنعت باشد یا این‌که قرار است برای آموزش از آن استفاده کرد. هر کدام از این شاخه‌ها مخاطب هدف خودش را دارد که برای ساختن آن‌ها باید از تحقیق و جمع‌آوری اطلاعات شروع کرد. در واقع می‌توان گفت مهم‌ترین بخش فیلم‌های صنعتی، جمع‌آوری اطلاعات است.

خودتان در کدام شاخه‌ها کار کرده‌اید؟

من کارم را از سال ۱۹۸۳ میلادی در حوزه فیلم‌های صنعتی شروع کردم. هیچ‌وقت فیلم آموزشی نساخته‌ام و ساخت آن در تخصص افرادی است که روش‌های آموزشی را می‌شناسند. حوزه کاری من بیشتر در زمینه فیلم‌های مستند، معرفی صنعت و فیلم‌های تبلیغاتی بوده است.

در جشنواره صنعتی که فیلم‌های تبلیغاتی را نیز در بر می‌گیرد، همواره از سوی فیلمسازان جوان با عدم تفکیک فیلم‌های تبلیغاتی از صنعتی روبه‌رو هستیم. این دو دقیقا چه تفاوتی با یکدیگر دارند؟

کاربرد فیلم تبلیغاتی به‌طور مستقیم برای فروش و عرضه کالا است که باید در وقت بسیار کم مانند بیست تا ۲۵ ثانیه روی مخاطب اثر گذاشته و روی تصمیم‌گیری او موثر باشد. در این میان، محصولی مانند خودرو را در نظر بگیرید. فیلم معرفی یک خودرو معرفی جامع و بدون جزییاتی را ارائه می‌دهد که به تاریخچه و جزئیات دارنده محصول می‌پردازد اما در تبلیغات مسئله‌ای که اهمیت دارد این است که روی تصمیم‌گیری مشتری برای خرید تاثیر مستقیمی داشته باشند.

آیا در ایران نیز این شکل از دسته‌بندی‌ و تفکیک وجود دارد؟

در ایران تقسیم‌بندی موضوع این فیلم‌ها اصولا خیلی خوب رعایت نمی‌شود و شما به‌عنوان مخاطب نمی‌دانید با کدام فیلم طرف هستید.

به نظر شما چرا این اصول و تفکیک رعایت نمی‌شود؟‌

ما در این عرصه کارفرما و‌سازنده داریم. نماینده کارفرما روابط عمومی بوده و‌سازنده هم کارگردان است که در زیرمجموعه او محقق و سناریست قرار می‌گیرند که بعد از تایید کارفرما و روابط عمومی با ارائه جزییات فیلم ساخته می‌شود اما اتفاقی که می‌افتد این است؛ اصولا در این حوزه، شیوه درست مدیریت کارفرما یا روابط عمومی را نداریم. مدیران ما در عرصه فرهنگی دقیقا نمی‌دانند چه می‌خواهند و نمی‌توانند به‌سازنده هم به‌درستی موضوع را منتقل دهند. از سوی دیگر، ‌سازنده هم ذهن‌خوانی درستی ندارد و در نهایت فیلمی ساخته می‌شود که کارفرما از آن راضی نیست.

به‌هرحال کارفرما انتقال‌دهنده درستی نیست و نمی‌تواند شاخص‌هایی را که باید هستند منتقل کند. در مقابل در‌ میان سازنده‌ها هم این نکته محسوس است که وقت کمی برای کار گذاشته و روی تحقیق و پژوهش چندان نمی‌ایستند. به‌همین دلیل مواد خام برای تهیه کار کم دارند. همچنین از نقش بودجه هم نمی‌توان گذشت که کارفرما اصولا نمی‌خواهد بودجه خوبی خرج کند و‌سازنده هم با همان بودجه می‌خواهد به نتیجه برسد.

فیلمساز از طریق مسئول روابط عمومی به مسئولان مختلف معرفی می‌شود. هدف اول هم ذهن‌خوانی است تا مشخص شود که چه چیزی را می‌خواهیم؛ سپس ویژگی‌های هر بخش جدا شود، درصدها را پیدا کنیم و تحقیق‌ها و پژوهش‌ها را انجام دهیم. نیاز است در این زمینه طبقه‌بندی و لایه‌بندی درستی انجام شود. وقتی تعاریف در تحقیق‌ها و مخاطب هدف مشخص شود، بعد از آن می‌توان به سمت نوشتن سناریو رفت. به این دلیل که کارفرما خودش همه چیز را می‌داند، به‌‌همین‌خاطر نباید انتظار داشت همه چیز را بگوید. باید‌سازنده جوینده باشد تا گره‌های ذهن کارفرما را باز کند و در جهت شفاف‌سازی ذهن او برود.

شما چندین‌بار از اهمیت سناریو صحبت کردید؛ این درحالی است که بخش قابل‌توجهی از فیلم‌های صنعتی که به‌تازگی ساخته می‌شود، اساسا مبتنی بر همان چیزی است که در لحظه به ذهن‌سازنده می‌رسد.

در ساختن فیلم مستند بجز در مواردی که به بلاهای پیش‌بینی‌نشده پرداخته‌شده، در اساس این فیلم‌ها گزارشی محسوب می‌شوند، اصولا رسم بر این است که تحقیق و جمع‌‌آوری اطلاعات اتفاق بیفتد و بعد از آن سناریو با ۲۰درصد خطا نوشته شود. بعد از این روال است که کارفرما با موضوع مواجه شود و تکلیف تهیه‌کننده با مخارج روشن می‌شود.

این غلط است که بگوییم فیلم را روی میز تدوین درست می‌کنیم. درست است که تدوین جایگاه خودش را دارد اما هر فیلم مستند در هر نوعی باید سناریو داشته باشد که بر اساس تحقیق نوشته شده باشد. خطاهایی که ممکن است در مسیر اتفاق بیفتد می‌توان با تدبیر کارگردان در تدوین درست کرد.

کارفرما و روابط عمومی هم در جهت حمایت درست از کارگردان با خواندن فیلمنامه می‌توانند ارزیابی درستی داشته باشند و در مسیر به او کمک کنند. در این صورت در نهایت هم اثر سود خوبی برای آن‌ها خواهد داشت. فیلم مستندی با تحقیق و پژوهش پیش‌رفته و ساخته‌شده باشد مانند این است که بچه‌ای با شیر مادر و نه شیر خشک بزرگ شده باشد!

شما در جایی از عبارت مهندسی معکوس استفاده کرده بودید، منظورتان از این عبارت چه بود؟

سازنده باید از مهندسی معکوس استفاده کند؛ یعنی این‌که بداند مخاطب چه کسی است که برای او چه خوراکی را آماده کند. مخاطب می‌تواند مسئول، مردم عام یا مخاطبانی از قشر‌های خاص مانند دانشجوها باشد.

یکی از نکات مهمی که اساتید فیلمسازی صنعتی به آن اشاره می‌کنند، موضوع انسان در فیلم‌هاست. دقیقا این نقطه‌ای است که به نظر می‌رسد چندان به آن توجه نمی‌شود. شما بارها اشاره کرده‌اید که انسان بخش مهمی از فیلم صنعتی است. چرا برای شما حضور انسان اهمیت دارد؟

تفکر‌سازنده اثر، خیلی مهم است. من در هر شکلی که فیلم ساخته‌ام، محور فیلم را انسان قرار دادم. حتی وقتی در فیلمی صنعت را به‌طورکامل نشان دادم، باز هم در این کار انسان حضور داشته است زیرا صنعت بدون حضور انسان معنی ندارد. انسان همیشه محور فیلم‌های من بوده است. البته نه به این شکل که انسان انگشت‌نما باشد بلکه وزن انسان برای من مهم است و باید آن را نشان دهم. انسان به‌قدری برای من مهم است که حتی وقتی مستند «خاطراتی برای تمام فصول» را ساختم و در آن تاریخ جنگ که شامل فکر و صنعت می‌شود، بازهم موضوعی انسانی است.

*شراره داودی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *