ششمین جلسه از نشستهای تخصصی بخش عکس با موضوع:
آموزشهای تخصصی عکاسی صنعتی و تبلیغاتی
- بررسی فعالیت نهادهای آموزشی دانشگاهی و غیر دانشگاهی (آموزشگاهی)
- بررسی نقش، تاثیر و نقاط ضعف و قوت هرکدام بر دانشافزایی و مهارتافزایی دانشجویان و هنرجویان
- بررسی نقش فراگیری و بهکارگیری دانشهای بینارشتهای و یافتههای نظری در عرصه عکاسی صنعتی و تبلیغاتی
تاریخ برگزاری: سهشنبه 25 خرداد 1400
مهمانان:
دکتر محمدمهدی رحیمیان (عکاس و پژوهشگر حوزه عکاسی)
داریوش کیانی (عکاس و مدرس عکاسی)
مهدی فلاخویی (عکاس و مدرس عکاسی)
میزبان:
امید پورآذر (دبیر بخش عکس جشنواره)
در ابتدای این نشست دکتر رحیمیان در خصوص بررسی نهادهای آکادمیک و غیرآکادمیک اینطور بیان کرد که پیشنه این امر با تاسیس دارالفنون به دوران ناصرالدین شاه بازمیگردد: «به اعتقاد برخی تحصیل در دانشگاه صرفا به معنای آموزش عالی نیست، بلکه هدف آن زیست در فضایی هنری و علمی است تا فرد از تمام جنبهها بتواند رشد و تعالی یابد.» در ادامه پورآذر این سوال را مطرح کرد که چرا نهادهای غیرآکادمیک در قبال رشتهی عکاسی شکل گرفت که کیانی اینطور پاسخ داد: «معمولا در قبال رشتههای مختلف ابتدا نهادهای غیرآکادمیک شکل میگیرند سپس بخاطر احساس نیاز نهادی آکادمیک هم برای آن رشته تاسیس میشود. در ایران، در سالهای ابتدای جنگ بخاطر احساس نیاز به عکاسی خبری، عکاسی تبدیل به رشتهای دانشگاهی شد.» فلاخویی این بحث را در خصوص دانشگاههای علمیکاربردی ادامه داد: « حدودا بیست سال پیش این نهاد با این هدف تاسیس شد که در مقطع کاردانی افرادی را تربیت کند تا بتوانند زودتر وارد بازار کار بشوند ولی بنا به دلایلی که در ادامه خواهم گفت نتوانست به این هدف برسد.» دکتر رحیمیان در ادامه درخصوص بحث آموزش عکاسی اینطور ادامه داد: «آموزش عکاسی در ایران (به شکل کلی آن) اولین بار توسط آقای هادی شفائیه در اواخر دهه 30 و اوایل دهه 40 در تلویزیون ارائه شد، بعد از آن در نشریهی فردوسی این روند ادامه پیدا کرد. در دههی بعد هم برای برخی رشتههای دانشگاهی هم دو واحد اختیاری عکاسی ارائه شد. در دههی 60 سرانجام بنا به نوعی احساس نیاز قرار شد عکاسی تبدیل به رشتهای دانشگاهی شود. یکی از مشکلات اصلی در این خصوص این بود که در ایران معلم و تحصیل کردهی رشتهی عکاسی بسیار کم بود و در این زمینه میتوان از کسانی مثل یحیی دهقانپور، فرهود حقی و بهمن جلالی یاد کرد.» در ادامه پورآذر از کیانی درخواست کرد که در مورد تدریس عکاسی در دانشگاهها بحث را ادامه دهد و وی بحث را اینطور ادامه داد: «دانشگاهها بدلیل مشخص بودن شرح درسشان از قبل همواره با نوعی محدودیت مواجه هستند و معمولا در بحثهای نظری و تکنیکی به روز نیستند. من جز اولین ورودیهای دانشگاه آزاد بودم، در آن دوره این دانشگاه شرح درس مشخصی نداشت، دانشگاه هم اساتید مطرحی را دعوت کرده بود و این اساتید کاملا آزاد بودند در آن زمینههایی که تبحر دارند تدریس کنند.» پورآذر از فلاخویی اینطور سوال کرد که: «شما به جز محیط آکادمیک در آموزشگاهها هم تدریس میکنید، در کلاسهای شما چه تفاوتی هست میان کسانی که تجربهی آکادمیک ندارند و کسانی که قبلا در این زمینه تجربیاتی داشتهاند؟» فلاخویی اینطور پاسخ داد: «این دو دستهگی یکی از بزرگترین معضلات است، برخی مطالب پایه را میدانند و سرعت یادگیری بالایی دارند ولی برخی حتی با ابتداییترین مطالب را آشنایی ندارند و این چالش بزرگی برای مدرس است.» دکتر رحیمیان در مورد صحبتهای کیانی این نکته را بیان کرد که: «شرح درسی که در دانشگاهها وجود دارد بیشتر نوعی چارچوب کلی است، استاد ملزم نیست تمام موارد این شرح درس را عینا اجرا کند و آزادی عمل زیادی دارد. درمورد تاثیر فضای آکادمیک، همانطور که دانشگاه نتوانسته بسترساز عکاسی مستند شود برای عکاسی تبلیغاتی هم نمیتواند چنین نقشی ایفا کند، بلکه فقط زمینههایی را برای مهارت و آشنایی دانشجو فراهم میکند. عکاسی تبلیغاتی یکی از پیچیدهترین شاخههای عکاسی است و نیازمند این است که فرد از دانشی بینارشتهای شامل ارتباط تصویری، فلسفه، جامعهشناسی و دیگر مباحث نظری برخوردار باشد.» در ادامه پورآذر از کیانی درخواست کرد در خصوص تفاوت تدریس در فضای آکادمیک و غیرآکادمیک بحث را ادامه دهد و کیانی اینطور ادامه داد: « ما برای انتقال مفاهیم به دانشجو مجبوریم مفاهیم را در قالبهایی منسجم و منطقی به وی منتقل کنیم و این در ذات خود منافات دارد با ریشههای خلاقیت که معمولا در بستری ورای منطق عرفی شکل میگیرد و این پارادکسی است که ما همواره در مبحث آموزش هنر با آن مواجه هستیم. حتی در بحث آموزش موارد تکنیکی که ظاهرا به مباحث علمی مربوط میشوند و اصول خاص خود را دارند ما باز هم شاهد این هستیم که در بسیاری موارد لازم است این اصول را زیر پا بگذاریم. لذا تدریس به شیوهی آکادمیک چالشها و گاها ناکارآمدیهای خود را دارد و در این رابطه نیاز به حرکت در مسیری حرفهای است؛ مثلا در حال حاضر میتوان آن شکل سنتی ارتباط شاگرد و استادی را کنار گذاشت و فضایی فراهم کرد که در آن برای انجام یک پروژه شکلی از تعامل وجود داشته باشد.» پورآذر در تایید نظر کیانی اینطور نظر داد که: «رابطهی سنتی استاد شاگردی در بسیاری مواقع به قدری زیاد و تاثیرگذار است که ما میتوانیم با دیدن آثار دانشجویان یک کلاس تشخیص دهیم که استاد مربوطه چه کسی بوده است و این در ایران صرفا محدود به مبحث آموزش عکاسی صنعتی و تبلیغاتی نمیشود.» دکتر رحیمیان در ادامهی صحبتهای کیانی اینطور اضافه کرد: «سبک زندگی استاد شاگردی یکی از ویژگیهای ناگزیر آموزش در هنر است؛ شاگرد نه فقط از کلاس درس استاد بلکه از منش و سبک زندگی او هم تاثیر میپذیرد، یکی از امتیازات دانشگاه نسبت به آموزشگاهها همین است که دانشجو در آن امکان همنشینی بیشتری با استاد دارد و اصطلاحا میتواند با او زندگی کند، همین میشود که دانشجوها عموما خودشان را فرزندان یک دانشگاه میدانند و نسبت به آن کشش عاطفی دارند. بنظر من وزارت علوم باید به دانشگاهها اختیاراتی بدهد تا بتوانند براساس اقلیم خودشان تصمیمات خاصی بگیرنند تا دانشجو کشش بیشتری نسبت به دانشگاه خودش حس کند.» بهزاد رشیدی، رییس جهاد دانشگاهی واحد هنر، که برای چند دقیقهای مهمان این نشست بود در خصوص موضوع بحث اینطور بیان کرد که: « طبق تجربهی ما در برگزاری جشنوارهی فردا، بسیاری از منتخبین فاقد تحصیلات آکادمیک هستند و این بیانگر این است که دانشگاه در این زمینه موفق نشده خروجی مناسبی داشته باشد و از همین امر میتوان به نقش آموزشگاهها و همهی نهادهای غیرآکادمیک پی برد، لذا باید به مقولهی تحصیلات تکمیلی توجه خاصی داشت تا بتواند همچون مکملی در راستای تربیت علاقهمندان رشتهی عکاسی عمل کند.» در بخش بعدی گفتگو پورآذر از حضار درخواست کرد که درخصوص تاثیرات دیگر رشتههای علوم انسانی بر عکاسی تبلیغاتی صحبت کنند. دکتر رحیمیان اینطور نظر داد که: « همهی آنچه ما به عنوان تصویر میبینیم حاصل ترکیب دو عامل اصلی هستند که من از آنها با عنوان تکنیک و احساس یاد میکنم، اثر موفق حاصل همنشینی صحیح این دو عامل است. در بحث دانشگاه نکتهای که باید توجه داشت این است که هدف آن تربیت کاملا تخصصی دانشجو در زمینهای خاص نیست، بلکه دانشگاه در فضای منحصربفرد خود به تربیت هنرمند مشغول میشود، حال اگر این هنرمند بخواهد در رشتهی خودش به درجهی اعلای تکنیک و تخصص برسد باید در جایی بیرون از دانشگاه در جستجوی آن باشد، دانشگاه فقط بسترساز این جریان است.» کیانی هم در همین راستا اضافه کرد: «یکی از ضروریترین مباحثی که عکاسان در حال حاضر باید با آن آشنایی داشته باشند بحث شناخت رسانههای مختلف است، اینکه عکاس بداند عکسش قرار است در کجا و در چه شرایطی به نمایش گذاشته شود، مثلا تفاوت بسیار زیادی هست بین عکسی که در بیلبورد استفاده میشود و عکسی که در یک تقویم بکار رفته است.» و در آخر فلاخویی اینطور جمعبندی کرد که: « هرکدام از فضاهای یاد شده ویژگیهای خاص خودش را داراست، دانشگاه در ارتباط دراز مدتش باعث شکلگیری ارتباطی عمیق بین استاد و دانشجو میشود و این فرصت بسیار مغتنمی برای دانشجو است. در آموزشگاه تمرکز نه بر ارتباط بلکه بر مباحث درسی و آموزشی است و این فرصت مناسبی برای یادگیریهای عمیق و تخصصی است.»